و خدا بود و دیگر هیچ نبود ....
سلام خدمت دوستان بزرگوارم که تو این مدتی که نبودم منت گذاشتید و
به فرات اشک تشریف آوردید
ایام سوگواریه قافله سالار عشق رو بهتون تسلیت می گم و التماس دعا دارم
دعوتتون می کنم به خوانش بخش هایی از کتاب شهید دکتر چمران :

هنوز می ترسم که خدای بزرگ را رو در رو ملاقات کنم ....
هنوز در گوشه های دلم خواهش های پست مادی وجود دارد ،
هنوز جهان را سه طلاقه نکرده ام .
هنوز قلب و روح خود را یکسره وقف خدا نکرده ام و
بر کثیری از آرزوها خط بطلان نکشیده ام.
با اینکه همیشه مردم را به سوی او می خوانم و
خود به سوی او میروم
اما ، بی پرده هیچ گاه در مقابل او ننشسته ام !
هراس دارم از جلال کبریایی اش محو شوم !
او را خیلی دوست می دارم ،
محرم راز و همدم شبهای تار من است ،
سراپای وجودم مملو از محبت اوست
اما از او می ترسم !
و جرأت ملاقاتش را ندارم!
او همیشه آماده است که مرا در هرکجا ملاقات کند اما ،
این منم که از کوچکی خود شرمسارم .....
شهید مصطفی چمران
مستان جام عشق که لاف از لقا زنند